تصویر مربوط به اولین آندرهیل »است
وقتی در میانه قرن بیستم طوفان رفتارگرایی کم کم از جهان روانشناسی بخت بر بست، چشماندازی را آشکار ساخت که بسیار تغییر کرده بود اشتیاق درون نگر به تجربه انسان از میان رفت و التزام به دیدگاه و روش های عینی که رفتارگرایان از علوم طبیعی وام گرفته بودند جایگزین آن شد.
رفتارگرایی به عنوان نظام تبیینی جامع به درون مرزهای روانشناسی دانشگاهی و بالینی عقب نشست ،اما رفتارگرایی روش شناختی -دیدگاهی که روشهای رفتارگرایی را به کار میگیرد اما به اصول طبیعی آن بی توجه است ،به صورت تکیه گاه اصلی علم روانشناسی درآمد.
اکثریت روانشناسان امروزه هنوز رفتارگرایان روش شناختی اند. اگرچه خود ممکن است این عنوان را بپذیرند یا به کار نبرد.
درون جریان پهناور رفتارگرایی روش شناختی ،یا به تعبیر لیکرونباخ» (1957)و با بسیاری ددیگر روانشناسی علمی -دو گرایش اصلی تجربی و همبستگیانه دیده میشود .این هر دو رویکردبا توصیف کمی آغاز میشود تجربه گرایان به توصیف کمی رفتارهایی میپردازند که در هر آزمایشگاه به گونهای دیگر است همبستگی گرایان به توصیف کمی نگرشها و کردارها میپردازند در هر انسان با انسانی دیگر فرق دارد .
جوینده مذهبی به عنوان تجربه گرا
اگر کلمه تجربی را به مفهوم وسیع آن یعنی انتخاب رویکردی در نظر بگیریم که گزینه های مختلف را در معرض آزمون تجربی قرار می دهد ،می توان پذیرفت که نگرش جوینده مذهبی خود غالباً نگرشی تجربی است .اولین اندرهیل»(۱۹۱۱ )در بررسی کلاسیک خود راجع به عرفان از خوانندگانش میخواهد که همین نگرش عملی را بپذیرند .وی آنان را دعوت می کند که آزمایش ساده زیر را انجام دهند تا آگاهی تازه ای از ارتباط میان ذهن آدمی و جهان خارج به دست آورند .
فقط کافیست که مدت کوتاه به شیوهای خاص و لا ینقطع به یک شی خارجی ساده و عینی بنگریم.این شی مورد تامل هرچه باشد فرقی نمی کند .تصویر مجسمه ،درخت ،دامنه تپه دوردست ،گیاهی در حال رشد ،آب روان ،جاندار کوچک. سپس به این چیزی که انتخاب کردهاید بنگرید .استوار و با آرامش پیام هایی را که دیگر جنبههای بیشمار جهان میفرستند،نادیده بگیرید و آنقدر توجه خود را برشی دلخواه متمرکز کنید که تمام افراد دیگر از حوزه آگاهی خارج شود فکر نکنید . اما اگر چنین شد همه شخصیت خود را به سوی آن فکر سرازیر کنید : بگذارید جانتان در چشمان تان باشد. این روش جدید ادراک تقریباً یک باره ویژگی های تصور ناپذیر جهان خارج را آشکار خواهد کرد . نخست در پیرامون خود آرامشی عجیب و عمیق را حس میکنید ، نوعی کند شدن زمان در ذهن تب آلود . بعد از معنایی مشخص آگاه خواهید شد، وجودی تتشدید یافته در چیزی که به آن می نگرید،وقتی با تمام شعور و آگاهی خود متوجه آن هستید جریانی متقابلاً به شما پاسخ می دهد. به نظر میرسد که امرز میان وجود آن چیز و وجود شما، مرز میان ذهن و عین، از بین رفته است .شما در یک اتحاد راستین به آن شی در آمیزید و راز وجود آن را به نحوی فراموش ناپذیر می دانید ، لیکن به گونهای که هرگز نتوان میتوانید آن را بیان کنید .
بهای این تجربه خاموش کردن ذهن سطحی است، فراخواندن تمام خواسته های پراکنده : تن دادن کامل به همین یک فعالیت بدون خدا گاهی، بدون تفکر باز تابشی . بازتاباندن همواره تحریف کردن است. ذهن های ما آینه های خوبی نیستند .انسان تاملی تاهرجاکه استعدادش اقتضا کند توانایی آن را دارد که جذب کند و جذب شود و با این روش فروتنانه به سطحی از آگاهی دست مییابد که هیچ فرآیند فکری می تواند به آن نزدیک شود.
آندرهیل » میگوید :اگرچه این آزمایش ابتدایی از تامل متعارف عارف»بسیار دور است؛ همان استعدادهایی را به کار میاندازد که زیربنای دریافت حقیقت نادیدنی» در نزد عارف است.
درک پایانی بنده :هدف از اجرا این آزمایش بیدار ساختن حالت های عرفانی در افراد است. و روشن ساختن نقش عانل جذب در جهان و قدرت بالاب ذهن و تمرکز. با تمرکز و جذب نمودن میتوان میتوان با جهان خارج یکی شد ،میتوان روح خود را با آنچه از نظر عینی و یا به هرشیوه ی دیگر درک مینماییم،یکی نماییم و یک جحقیقت واحد و کل مشترک بین خود و آنچه هست ف ایجاد کنیم. درواقع اگر با ذهن و قدرت جاذبه و تمرگز خود یک حقیقت را درک نماییم،آنگاه بین ما و آنچه درک شده مرزی وجود ندارد و ما سراسر مملو از آن هستیم.این آزمایش اگرچه به طور کامل آنچه عرفا درک میکندد نیست ،ولیکن این یکی از همان استعداد عرفاست و کخ میتواننئ ذهن خود را جایگاهی الهی قرار دهند و مرزهای وجودی را جابهجا کنند.
منبع:
کتاب روانشناسی دین دیوید ام.وولف. ترجمه ی دکتر محمد دهقانی. سال انتشار۱۳۸۶ص 255و256
22ابان
درباره این سایت