کلبه ی روان شناسی و روان درمانی مریم دهنوخلجی



به نام خدا

هدف از نتشار این پست آشکار ساختن نوع پردازش و دیدگاه ه کودکان نسبت به مفاهیمی مانند خدا، فرشته، خوبی و . است. مفاهیمی کلی و انتزاعی که کودک بر اساس ساختار های ذهنی خود آن ها را توضیخ میدهد.و ما تفکر او را در نظام طبقه بندی پیاژه در جایگاه مناسب قرار میدهیم.به این منظور سه کودک 7تا10سال را انتخاب کردیم،دو دختر و دو پسر (تا تفاوت های جنسیتی ، اثر نداشته باشد)و سپس به مصاحبه با آنها پرداختیم.

کودک اول و مصاحبه با او (پسر 8 ساله): خدا رو برای من توضیح بده ،بگو که کیه؟خدا مهربونه، خدا اگ خواسته باشه ما میمیریم اگه نخواسه باشه نمیمیریم.مارو افریده.کوه ودشت را افریده.از همه مهربون تره(برای بار دوم به مهربانی خداوند اشاره کرد)هر کس دروغ بگه خدا دوسش نداره.هر کی ادم خوبی باشه میره بهشت، هررکی ادم بدی باشه میره جهنم.

کودک دوم و مصاحبه با او (دختر 7ساله):به من بگو که خدا کیه؟خدا خیلی مهرونه،خدا همونقدر که مار دوست داره،ما هم اونو دوست داریم ولی اون مارو بیشتر دوست داره.و جنگل،حیثوانات،دریا،خورشید،ماه و خیلی چیزهای دیگه رو هم خدا آفریده حتی مارو هم خدا آفریده.

کودک سوم و نقاشی او در مورد فرشته و بیان خود او در مورد نقاشی اش(|ُپسر 10 ساله)

او میگوید: این تصویر فرشته است که همیشه توی ذهن من بال داره و تویه بهشت کنار یک درخت پر از شکوفه است. 

 

 

کودک چهارم و نقاشی او از فرشته (دختر 7 ساله)

 

اون منو داداشمیم که رو صندلی نشستیم ، من دارم قرآن میخونم فرشته هم داره گل میریزه رو سرمون

نتایج به دست آمده:

1-  بر اساس نظریه پیاژه کودکان تا 11 سالگی قادر به استدلال منطقی درست و منسجم نیستند. آنها مفاهیم را بیشتر به صورت برداشتی از ادراکات عینی و آنچه در جهان خارج میبینند ، میشناسند و درک میکنند. حنی مفهومی مانند خدا.  مفهوم خدا در خقیقت چیزی ماورای تمام دراکات عینی و ذهنی ماست . ولی کودک 7 ،8، یا 10 ساله که تواتایی استدلال های پیچیده را ندارد و با عناصر ساده تر جهان خارجی سرو کار دارد ،خدا را هم همینطور توضیخ میدهد .هر دو کودک نخست در صحبت هایشان به مخلوقیات خدا اشاره مستقیم کردند و گفتن خدا کوه ،دشت، دریا،جنگل و را آفریده و مارا هم آفریده. پس آنها جلوه خدارا به طور آشکار در عینیت و جهان عینی میبینند.

2- هر دو کودک اول و دوم به مهربان بودن خداوند اشاره کردند.حتی هماطور که در بالا یادآور شدیم،کودک اول به مهربان بودن خداوند دوبار پرداخته است. پس هنگامی که یکی از اصلی ترین مفاهیم به وجود آمده در ذهن کودک پس از شنیدن نام خدا مهربانی است، میفهمیم که شاخص های عاطفی نزد کودکان اهمیت و مرتبه فوق العاده چشمگیری دارند .هر چند شاید مهربانی در نظر آنها باز هم ساده و عینی مثلا مانند خرید یک هدیه دوست داشتنی درک شود ف ولی این نشان میدهد که توان عاطفی آنها بالاست و چقدر این معیار  توسط آنها و در نظر گرفته میشود. و همچنین کودک دوم میگوید ما خدا را دوست داریم ولی او مارا بیشتر دوست دارد .» و این یاز هم نشان میدهد که او از خدایش توقع دوس داشتن، دوست داشته شدن و مهربانی را دارد.

3- کودک شماره یک به شدت بر کارها و نتیجه آن ها تاکید دارد. طوری که وقتی از او خواستن خدارا توضیخ بدهد بلافاصله پس از یاداور شدن مهربانی خدا به سمت بهشت و جهنم میرود و میگوید که هرکس دروغ بگوید دشمن خداست و هر کس کار خوب بکند به بهشت میرود. این نشان میدهد کودکان به این موضوع که قدرتی برتر میتواند آن ها را به بهشت و جهنم ببرد و هر وقت اراده کند جان آنهارا بگیرد( کودک اول) به تناسب ذهن و تفکر خودشان آگاهند و میدانند هر عملی نتیجه ایی دارد البته شاید این موضوع هنوز درکودک درونی و به اقناع نرسیده باشد که این به شرایط خانوادگی او محیط و . بستگی دارد

4- هر دو کودک سه چهار که فرشته را نقاشی کشیده اند بال هارا به صورت واضح  رسم کرده اند وحتی کودک شماره سه میگوید:
من همیشه فرشته را با بال تصور میکردم. گویی کودکان اکثرا و اکثرا بال را نماد فرشته میدانند. یعنی چون فرشته مفهومی کلی و ذهنی است و شاید تصور ان برایشان کمی مشکل باشد انها بال را که عینی است به عنوان نماد  فرشته به کار میبرند تا تصورشان کامل شود .

و همچنین هر دو نفر انها درخت و گل را که عناصر کاملا مادی و عینی و طبعا با بار مثبت  هستند در کنار فرشته  که ان هم بر مثبت دارد ،تصور میکنند . خصوصا کودک شماره سه (همیشه فرشته رو کنار درخت تصور میکردم). پس کودکان کلی ترین و  انتزاعی ترین مفاهیم را هم با مفاهیم عینی مربوط و وصیف میکنند.

پایان

منبع : بر اساس مصاحبه با کودکان و استدلال شخصی خودم  و بخشی از نظریه پیاژه

23 آذر


تصویر مربوط به اولین آندرهیل »است

وقتی در میانه قرن بیستم طوفان رفتارگرایی کم کم از جهان روان‌شناسی بخت بر بست، چشم‌اندازی را آشکار ساخت که بسیار تغییر کرده بود اشتیاق درون نگر به تجربه انسان از میان رفت و التزام به دیدگاه و روش های عینی که رفتارگرایان از علوم طبیعی وام گرفته بودند جایگزین آن شد.

رفتارگرایی به عنوان نظام تبیینی جامع  به درون مرزهای روانشناسی دانشگاهی و بالینی عقب نشست ،اما رفتارگرایی روش شناختی -دیدگاهی که روش‌های رفتارگرایی را به کار می‌گیرد اما به اصول طبیعی آن بی توجه است ،به صورت تکیه گاه اصلی علم روانشناسی درآمد.

اکثریت روانشناسان امروزه هنوز رفتارگرایان روش شناختی اند. اگرچه خود ممکن است این عنوان را بپذیرند یا به کار نبرد.

درون جریان پهناور رفتارگرایی روش شناختی ،یا به تعبیر لیکرونباخ» (1957)و با بسیاری ددیگر روانشناسی علمی -دو گرایش اصلی تجربی و همبستگیانه  دیده می‌شود .این  هر دو رویکردبا توصیف کمی آغاز می‌شود تجربه گرایان به توصیف کمی رفتارهایی می‌پردازند که در هر آزمایشگاه به گونه‌ای دیگر است همبستگی گرایان به توصیف کمی نگرش‌ها و کردارها می‌پردازند در هر انسان با انسانی دیگر فرق دارد .

جوینده مذهبی به عنوان تجربه گرا

اگر کلمه تجربی را به مفهوم وسیع آن یعنی انتخاب رویکردی در نظر بگیریم که گزینه های مختلف را در معرض آزمون تجربی قرار می دهد ،می توان پذیرفت که نگرش جوینده مذهبی خود غالباً نگرشی تجربی است .اولین اندرهیل»(۱۹۱۱ )در بررسی کلاسیک خود راجع به عرفان از خوانندگانش می‌خواهد که همین نگرش عملی را بپذیرند .وی آنان را دعوت می کند که آزمایش ساده زیر را انجام دهند تا آگاهی تازه  ای از ارتباط میان ذهن آدمی و جهان خارج به دست آورند .

فقط کافیست که مدت کوتاه به شیوه‌ای خاص و لا ینقطع به یک شی خارجی ساده و عینی بنگریم.این شی  مورد تامل هرچه باشد فرقی نمی کند .تصویر مجسمه ،درخت ،دامنه تپه دوردست ،گیاهی در حال رشد ،آب روان ،جاندار کوچک. سپس به این چیزی که انتخاب کرده‌اید بنگرید .استوار و با آرامش پیام هایی را که دیگر جنبه‌های  بی‌شمار جهان می‌فرستند،نادیده بگیرید و آنقدر توجه خود را برشی دلخواه متمرکز کنید که تمام افراد دیگر از حوزه آگاهی خارج شود فکر نکنید . اما اگر چنین شد همه شخصیت خود را به سوی آن فکر سرازیر کنید : بگذارید جانتان در چشمان تان باشد. این روش جدید ادراک تقریباً یک باره ویژگی های تصور ناپذیر جهان خارج را آشکار خواهد کرد . نخست در پیرامون خود آرامشی عجیب و عمیق را حس می‌کنید ، نوعی کند شدن زمان در ذهن تب آلود . بعد از معنایی مشخص آگاه خواهید شد، وجودی تتشدید یافته در چیزی که به آن می نگرید،وقتی  با تمام شعور و آگاهی خود متوجه آن هستید جریانی متقابلاً به شما پاسخ می دهد.  به نظر می‌رسد که امرز میان وجود آن چیز و وجود شما، مرز میان ذهن و عین، از بین رفته  است .شما در یک اتحاد راستین به آن شی در آمیزید و راز وجود آن را به نحوی فراموش ناپذیر می دانید ، لیکن به گونه‌ای که هرگز نتوان می‌توانید آن را  بیان کنید .

بهای  این تجربه خاموش کردن ذهن سطحی است، فراخواندن تمام خواسته های پراکنده : تن دادن کامل به همین یک فعالیت بدون خدا گاهی، بدون تفکر باز تابشی . بازتاباندن همواره تحریف کردن است. ذهن های ما آینه های خوبی نیستند .انسان تاملی تاهرجاکه استعدادش اقتضا کند توانایی آن را دارد که جذب کند و جذب شود و با این روش فروتنانه  به سطحی از آگاهی دست می‌یابد که هیچ فرآیند فکری می تواند به آن نزدیک شود.

آندرهیل » میگوید :اگرچه این آزمایش ابتدایی از تامل متعارف عارف»بسیار دور است؛ همان استعدادهایی را به کار می‌اندازد که زیربنای دریافت  حقیقت نادیدنی» در نزد عارف است.

درک پایانی بنده :هدف از اجرا این آزمایش بیدار ساختن حالت های عرفانی در افراد است. و روشن ساختن نقش عانل جذب در جهان و قدرت بالاب ذهن و تمرکز.   با تمرکز و جذب نمودن میتوان میتوان با جهان خارج یکی شد ،میتوان روح خود را با آنچه از نظر عینی و یا به هرشیوه ی دیگر درک مینماییم،یکی نماییم و یک جحقیقت واحد و کل مشترک بین خود و آنچه هست ف ایجاد کنیم. درواقع اگر با ذهن و قدرت جاذبه و تمرگز خود  یک حقیقت را درک نماییم،آنگاه بین ما و آنچه درک شده مرزی وجود ندارد و ما سراسر مملو از آن هستیم.این آزمایش اگرچه به طور کامل آنچه عرفا درک میکندد نیست ،ولیکن این یکی از همان استعداد عرفاست و کخ میتواننئ ذهن خود را جایگاهی الهی قرار دهند و مرزهای وجودی را جابهجا کنند.

منبع:

کتاب روانشناسی دین دیوید ام.وولف. ترجمه ی دکتر محمد دهقانی. سال انتشار۱۳۸۶ص  255و256

22ابان


 

 

ز یست شناسی اجتماعی و دین

زیست شناس (مبرز ای.اُ.ویلسون)از دانشگاه هاروارد به پدر زیست شناسی اجتماعی معروف شده ، که رشته ایی بحث انگیز است.او زیست شناسی اجتماعی را بررسی نظام مند مبنای زیست شناختی همه ی شکل های رفتار اجتماعی ،در همه ی انواع اندامگان ها از جمله انسان، دانسته است (ویلسون  1978،ص 16).از نظر او ، دین یکی ازشکل های رفتار اجتماعی است .(ص169).

ویلسون سپس دین را در ایجاد دگرگونی تکاملی و اعطای برتری ژنتیکی دخیل میبیند.این کار از طریق اعمال قدرت به دست رهبران مذهبی صورت میگیرد که کسانی را که در قبال مقامات همرنگی و وفاداری نشان میدهند ،و نیز کسانی که غیرت دینی و فره بیشتری ابراز میکنند،برمیگزینند وپاداش میدهند.تا آنجا که ایمان به منظور یادگیری و انگیزش مستم رفتار های دینی است،بسامد ژن هایی که چنین تمابلاتی را تقویت میکنند باید در جمعیت افزایش یابدو برعکس،بسامد ژن هایی که گرایش های خلاف این را نقویت میکنند،باید کاهش یاید.آنچه آمد تلویحا به این معناست که رهبران مذهبی و اعمال مذهبی ناهمرنگی را طرد میکنند،و بقا و تولید مثل کسانی را افزایش میدهند،که پاسخ های دینی معتبر ابراز میدارند.این تمایلات به ویژه در آن دسته از گروه های مذهبی دیده میشود که خود را از پیکره ی اصلی جامعه جدا میکنند و به ازدواج های درون گروهی تن میدهند .چنین گروه هایی عبارت اند از :اَمیش ها،هتریت ها،یهودیان حسیدی،مورمون ها،شیکرها،دوکبورها،و عده ایی دیگر از فرقه های مذهبی.(استارک،1985،ویلس.ن 1970)

ویلسون دیدگاه خود را گسترش داده است تا انواع جلوه های مذهبی را اعم از اسطوره ،آیین ،و جادو در بگیرد.او به دنبال امتیاز زیستی بوده است که دین و اجزای آن به مومنان اعطا میکنند،با این تلویح که تلقین عقیده ی مذهبی با قواعد یادگیری در ارتباط است که تکامل یافته و بنابراین مبتنی بر وراثت اند.

 درک پایانی:ویلسون بعد اجتماعی دین وگسترش آن از طریق اجتماع را مد نظر قرار داده است.نکته قابل توجه همان است که میگوید دین از طریق عملکرد رهبران دینداری که غیرت و تعصب بیشتری دارند نهادینه در فرهنگ میشود و ماندگاری آن وابسته و به رفتار جهان اجتماعی  و تداوم نسل رهبران و یا به نوعب مبلغان مذهی است. این موضوع باعث میشود که برخی فرقه ها ازدواج های درون گروهی خود را حفظ کنند تا دین شان همچنان پایدار بماند.

  

منبع:

کتاب روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی اسپیلکا ترجمه دکتر محمد دهقانی. سال انتشار 1390

ابان


خودکشی، چراغ خاموش جاده مرگ

ایسنا/آذربایجان شرقی :

شاید افکار خودشکی در فراز و نشیب‌های زندگی به سراغ بسیاری از افراد رفته باشند، اما از فکر خودکشی تا دست زدن به چنین اقدامی، فاصله‌ی زیادی است که مداخلات روانشناختی به موقع، می‌تواند با شناسایی علل خودکشی، ضمن درمان گام به گام اختلال‌های خلقی و رفتاری، افراد را از اقدام به آن منصرف کند.

دورکیم که یکی از محققان معروف در زمینه‎‌ی خودکشی، است، می‌گوید: تمام مرگ‌هایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از عمل مثبت یا منفی خود قربانی منتج شده و قربانی از نتایج مرگ بار عمل خویش آگاه است، تحت عنوان خودکشی تعریف می‎شود»؛ تعریف مورد توافق جهانیان نیز خودکشی را اقدامی می‌دانند که شخص با دانش کامل در مورد نتایج مرگبار آن به عمل می‌آورد و به زندگی خود خاتمه می‌دهد.

خودکشی‌هایی که نتایج مرگباری نداشته و موفقیت آمیز نیستند در زمره‌ی اقدام به خودکشی و یا شبه خودکشی، قرار می‌گیرند؛ متخصصان معتقد هستند، انگیزه‌ی اصلی افراد در شبه‌خودکشی‌ها، مرگ نیست و شاید عللی مانند قدرت‌نمایی و یا انتقام‌جویی و جلب توجه باعث شده‌ است تا فرد اقدام به خودکشی کند.

هر چند بشر در طول تاریخ برای بقاء تلاش کرده است، اما افرادی هم وجود دارند که حاضر به پایان دادن زندگی به دست خودشان هستند، پایانی تلخ که آثاری دراز مدت و ماندگار به ویژه بر نزدیکان فرد خواهد داشت

هر چند بشر در طول تاریخ برای بقاء تلاش کرده است، اما افرادی هم وجود دارند که حاضر به پایان دادن زندگی به دست خودشان هستند، پایانی تلخ که آثاری دراز مدت و ماندگار به ویژه بر نزدیکان فرد خواهد داشت.

رفتارگرایان معتقد هستند که رفتار، قابل مشاهده‎ و دارای نمود بیرونی است که با مشاهده‎ی آن می‎توان رفتار را تا حدودی اصلاح کرد، اما رویکرود شناختی، تغییر رفتار را منوط به شناخت افکار و آنچه در ذهن فرد می‌گذرد، می‌داند؛ افکار خودکشی نیز قابل مشاهده نیستند و در صورت عدم آشنایی با نمودهای بیرونی اختلالات رفتاری و شخصیتی، می‎توانند نمود بیرونی پیدا کنند، در این صورت اطرافیان وقتی متوجه وجود چنین افکاری می‎شوند که فرد اقدام به خودکشی کرده است، چنین مکانیسمی ضرورت توجه به رویکرد روانشناختی، انگ‎زدایی از اختلالات روانشناختی و غربالگری جمعیت و تشخیص به موقع این اختلال‎ها را بیش از پیش نمایان می‎کند.

آمارهای سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد که خودکشی، سیزدهمین علت مرگ و میر در جهان و سومین علت مرگ در گروه سنی 14 الی 34 را تشکیل می‌دهد و ن در همه‌ی نقاط جهان بیشتر از مردان دست به خودکشی می‌زنند که ن خاورمیانه نیز سهم عمده‎ای در معنی‌دار کردن این آمار، دارند.

طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نفر بر اثر خودکشی فوت می‌کنند و این یعنی در هر ۶۰ ثانیه یک نفر در دنیا بر اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهد؛ به گفته‌ی رئیس گروه دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، خلاصه‎ی سالنامه‎ی پزشکی قانونی کشور نشان می‌دهد که در سال گذشته، ۵۱۴۳ نفر خودکشی کامل داشتند که از این تعداد ۳۶۲۶ نفر از آنها مرد و ۱۵۱۷ نفر از آنها زن بودند، این درحالیست که در سال ۹۷ طبق این گزارش، ۵۱۰۱ نفر بر اثر خودکشی کامل فوت کردند و نرخ خودکشی در سال گذشته نسبت به سال ۹۷، ۰.۸ درصد افزایش یافته است؛ الگوی خودکشی در ایران نشان می‌دهد که جوانان بیشتر دست به خودکشی می‌زنند، در حالیکه در کشورهای اروپایی و آمریکایی، سالمندان بیشتر خودکشی می‌کنند.

 

دکتر وهاب اصل رحیمی : در تمامی نقاط دنیا، تعداد موارد قابل شناسایی اضطراب، افسردگی و خودکشی در ن بیشتر از مردان است و متاسفانه در طی سال‌های گذشته، تعداد خودکشی‌های منجر به آسیب زیاد، به صورت بسیار ملایم افزایش یافته و این نشان می‌دهد که در حوزه‌ی سلامت روان به ویژه سلامت روان بانوان، سرمایه‌گذاری نشده است؛ نگاه جنسیتی به ن و وظایف و نقش‌های هویتی متعدد آنان، سبب افزایش آسیب‌پذیری ن شده، از این رو لازم است تا ن تغییری اساسی در سبک زندگیشان ایجاد کنند.

وی با تاکید بر نقش سایر اختلال‎هایی مانند افسردگی در خودکشی، بیان می‌کند: این امکان در سیستم بهداشتی ما فراهم شده است که مردم با اطمینان کامل به مراقب سلامت روان و یا پزشک ما در مراکز بهداشتی مراجعه کرده و مشکلاتشان را بیان کنند، همانگونه که برای درمان بیماری‌های جسمی و کرونا مراجعه می‌کنند، بیماری‌های روانی هم کرونای روح هستند که یک جامعه را به تدریج و به طور پنهانی تحلیل می‌برند.

اصل رحیمی با بیان اینکه نمایه و شاخص سلامت روان به شدت آسیب دیده است، می‎افزاید: وقتی شاخصه‌هایی مانند خودکارآمدی، مسئولیت‌پذیری، همدلی در جوامع و واقعیت‌پذیری، آسیب دیده باشد، اخبار خودکشی با تیترهای تکان دهنده و در برخی موارد غیرواقعی، تاثیر زیادی بر مردم نخواهد داشت.


برخی علل روانشناختی خودکشی

رئیس شورای استانی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره آذربایجان شرقی نیز در گفت‌وگو با ایسنا با تشریح علل سوق افراد به سمت خودکشی، اولین عامل خودکشی در دنیا و ایران را با احتمال 15 درصدی، افسردگی عنوان کرده و می‌گوید: اعتیاد شدید به مواد مخدر و الکل را نیز در ۱۳ درصد مواقع منجر به خودکشی می‌شود، اسکیزوفرنی هم در ۹ الی ۱۱ درصد مواقع منجر به خودکشی و فوت می‌شود، این بیماری شدیدترین اختلال روانی بوده که ممکن است فرد را وادار به خشونت و حتی قتل و جراحت کند.

دکتر مجید محمود علیلو، اختلال شخصیت مرزی را دیگر علت خودکشی دانسته و  می‌افزاید: افراد دارای شخصیت مرزی که نمونه بارز آن خودزنی است، چندین بار اقدام به خودکشی کرده و اغلب هم زنده می‌مانند، اما در دو الی چهار درصد مواقع جان خود را از دست می‌دهند.

عضو هیئت علمی دانشکده‌ی علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز می‌گوید: در افرادی که در معرض اتفاقات تروماتیک قرار دارند، هر اتفاقی مانند تصادف، گروگانگیری، شاهد مرگ کسی بودن و یا جنسی که حیات زیستی یا روانی را به شدت تهدید کند و تعادل فرد را بر هم بزند، احتمال اقدام به خودکشی وجود دارد.

وی با اشاره به وجود دلایل اجتماعی در سوق افراد به سمت خودکشی، استرس و فشار محیطی زیاد در هر جامعه‌ای که منجر به نرسیدن افراد به اهدافشان شده و ناامیدی فراگیر ایجاد شود را از علل افزایش احتمال خودکشی، عنوان کرد.

رئیس شورای استانی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره آذربایجان شرقی در خاتمه بی هنجاری آنومی که در آن مرز بین درست و نادرست، حق و باطل و خیر و شر از بین برود، ضعف باورهای دینی و مذهبی را از دیگر علل خودکشی دانست.

 

در مقاله‎ای تحت عنوان تحلیل جامعه‌شناختی خودکشی در استان آذربایجان شرقی» نوشته عاطفه محمدی که در فصلنامه دانش انتظامی آذربایجان شرقی چاپ شده، آمده است: بر اساس یافته‌های پژوهشی می‌توان گفت که در طی سال‌های اخیر بر تعداد خودکشی در استان آذربایجان شرقی افزوده شده است و این میزان در طی این سال‌ها (از سال 1390 تا 1395) بجز در سال 1393 روند صعودی داشته است. طی چندین سال استان آذربایجان شرقی رتبه 4 کشور را در بالا بودن میزان خودکشی به خود اختصاص داده است. همچنین آمارها بیانگر میزان بالای خودکشی مردان در مقایسه با ن می‌باشد.»

طبق یافته‌های این مقاله دلایل زیر بخشی از علل وقوع خودکشی در جهان سوم است:

افزایش سطح توقع افراد و داشتن آرزوهای نامحدود، ضعف یا گسستگی تعلق فرد به جامعه است که بر اثر کاهش کنترل و نظارت اجتماعی به وجود می‌آید. عواملی نظیر فقدان پدر، طلاق یا اشتغال بیش از حد والدین، فقدان یا غیبت مادر به علت اشتغال خارج از خانه، مرگ یا طلاق که سبب گسستگی بین افراد می‌شود که در این شرایط روابط عاطفی ضعیف و حتی متعارض بین اعضای خانواده به وجود می‌آید که از کارکردهای کنشی متقابل ضعیفی برخوردار بوده و نسبت به همدیگر از هم حسی و همدلی برخوردار نیستند و نهایتا این گسیختگی خانوادگی زمینه بروز بسیاری از مشکلات از جمله خودکشی را در بین افراد خانواده فراهم می‌سازد. همچنین از دست رفتن دلبستگی‌ها می‌تواند عامل بروز مسائل اجتماعی گوناگون مانند تبهکاری و جنایات، خودکشی، بیماری‌های روانی و کردارهای ناروا و نامشروع را فراهم آورد. رشد فردگرایی و از میان رفتن دلبستگی، تغییرات هویتی جوانان، افزایش اضطراب و مشکالت اخالق و بروز اختلافات بین نسلی، افراد را به سمت خودکشی سوق می‌دهد و از بارزترین عوامل موثر بر خودکشی در کشورهای جهان سوم است.

دین و دینداری نیز به عنوان یکی از شاخص‌های پیوند اجتماعی مطرح می‌باشد و عامل اساسی اجتماعی شدن و انسجام فکری، عملی و جهت‌گیری در رفع مشکلات، پدیده‌ها و مسائل اجتماعی است. در این زمینه نقش نظام فرهنگی و ارزش‌ها و هنجارهای مورد تاکید قرار می‌گیرد.»

 

 

درک پایانی: افرادی که دچار اختلالات روانی هستند در معرض خود کشی هستند همچنین افرادی که داری شخصیت مرزی هستند .زیرا شخصیت مرزی نشان از بی ثباتی عاطفی و غیر قابل کنترل بودن هیجانات فرد دارد.همچنین شاهد هستیم که آمار خود کشی مردان در ن بیشتر است در حالیکه ن بیشتر از مردان به افسردگی دچار میشوند .این نکته به این علت است که طبق تحقبقات مردان معمولا خودکشی های خشن تری دارند و الات جرم بیشتر در دسترس انهاست پس احتمال اینکه جان خود را ازدست بدهند بیشتر است و آمار خود کشی آنها مشهود است و نکته بعدی اشاره به بالا بودن ارتباط عوال اجتماعی و وابستگی افراد به یکدیگر با خودکشی دارد.یعنی افراد اگر بتوانند همبستگی اجتماعی راتقویت کنند ، در این مهم تاثیر گذارند.و نکته دیگر اشاره به نقش دین دارد.همانطور که در پایان مطلب خبرگزاری بیان شد افراد دیندار در برقراری پیوند های اجتماعی موفق اند که این به موضوع روانشناسی دین اشاره دارد.

منبع:

www.isna.ir

کد خبر99072719226 

14 آبان 

 


ازمایش زندان استنفورد یکی از معروف ترین و به نقلی خطک ترین آزمایش های روانشناسی است که تا کنون انجام شده است.در این آزمایش که به سرپرستی دکتر فیلیپ زیمباردو در دانشگاه استنفورد در سال 1971 انجام شد،چندین دانشجوی سالم از نظر روانی به صورت آزمایشی نقش های زندان بان و زندانی را پذیرفتند.

قصد و هدف از طراحی این آزمایش پاسخ به این سوال است که چه اتفاقی که انسان ها دچار خطا میشوند ،رفته رفته به رفتار های شرارت آمیز روی می آورند و دچار صدمه زدن به دیگران یا رفتار های سادیسمی میشوند و همچنین به بررسی تاثیر محیط بر رفتار زندانیان و  زندانبان ها میپردازد .نتایج این آزمایش بنا به درک بنده به این شرح است:

1 انسان ها دارای ذات شرور نیستند. و مرز بین خوب وبد و شر وخیر در واقع همان واکنش هایی است که افراد در پاسخ به شرایط و محیط از خود نشان میدهند.یعنی یک سلسه از رفتار ها که تابعد محیط و شزایط محیط است باعث ایجاد خوبی و بدی میشود. ززندانبان هایی که در این ازمایش ایفای نقش کردند اگرچه میدانستند که این تنها یک زندان شیبیه سازی شده است اما به دلیل فضای حاکم بر آنجا ،درحالیکه خود را مستعد بروز رفتار پرخاشگرایانه میدانستند،به رفتار های غیر انسانی و سادیسمی روی آوردند.آنها سعی میکردند که از طریق تحقیر زندانیان،شکنجه ی روحی و روانی انها،و گاه صدمه فیزیکی به انها ،به نقش زندانبان خود را چه بهتر  ایفا کنند.در حالیکه همان افرد پس از پایان فیلم بیان کردند که درآن زمان واقعا شرایط خوبی نداشتند و اگر زندانیان جای آنها بودتد، شاید رفتار های بدتری را هم انجام میدادندو پس یک اصل اساسی در بروز خیر وشر ،محیط است

2 تسلیم و خود باختگی زندانی ها:آنها پس از گذشت دو روز به مرحله ایی از درد و رنج رسیدند که اساسنامه را نقض کردند و خواستار ترک آنجا شدند.آنها کم کم به این باور رسیدند که هیچ گاه قرار نیست از این زندان بیرون بروند و و این یک زندان واقعی است.بنا به درخاست روانشناس ناظر به این ازمایش زندانیان از طرف زندانبان ها با اعدادی که بر روی پیراهنشان درج شده بود ، خطاب میشدند مانند 8162  و همسن امر باعث شد آنها همین نام هارا برای خود به جای نام اصلی خود پذیزفتند. اگر شرایط به همین روال در زندان ادامه پیدا میکرد ممکن بود زندانیان هم به یکدیگر صدمه زده و بیشتر وبیشتر تحت تاثیز انجا قرار بگیرند

3 در ابتدای آزمایش از زندانیان خواسته میشود که با هم متحد شوند تا در زندانیان  ترس و رعب بیشتری ایجاد شود و همچنین به آنها لباس های یک شکل داده میشود  که این بیانگر این موضوع است که پنهان شدن یک انسان زیر پوشش ها ،خطا را برای او آسان تر میسازد .پس دو عامل باعث بروز ذات شیطان میشوند نهان شدن و اتحاد ». عامل دیگر عدم وجود مسِِِئول بر رفتار های انسان است.از آنجا که زندانسان خود را کجاز به انجام هر کاری میدانستند پس سعی به رفتارهای شرارت امیز داشتند.شاید بتوان گفت این موضوع اشاره به این نکته هم دارد که اگر انسان وجود یک ذات الهی را ناظر بر خود بداند ، کمتر سمت شر میرود.

این آزمایش پس از شش روز به دلیل غیر قابل کنترل  بودن شرایط ،در حال تخریب بودن شدید وضعیت آزمودنی ها و اینکه این آزمایش به گفته محققان خیلی زودتر به واقعیت تبدیل شد ، با اصرار نامزد زیمباردو (دانشجوی فوق لیسانس روانشناسی و معترض به شرایط زندانیان) متوقف شد.

منبع:بر اساس فیلم ازمایش زندان استنفورد

 12ابان


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود کتاب های آموزشی وبلاگ اموزش داشتن فروش پروکسی تلگرام با حجم نامحدود @mtp_proxyshop معرفی کالا و خدمات بهداشتی و درمانی گفتار درمان بهترین ها دوره آموزش فلسفه برای کودکان در شیراز معرفی سایت های تبلیغاتی معتبر گل نوشت های من برای دل نشین های تو محمد اسحاق روستا